تابیدگی [زمینشناسی] خم شدن جزئی پوستۀ زمین
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] پارچه دولای تاری با پود لایی مخفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] رنگرزی چله - رنگرزی چله نخهای تار
[نساجی] نخ تار- تار
[نساجی] پارچه با روریز تاری - پارچه با طرح بافت تاری در رو - پارچه ای که سطح رویی آن بیشتر در پوشش نخهای تار می باشد
[نساجی] کارگر چله بند
[نساجی] ساتین تاری
[نساجی] نقشه تار موجی
طناب چندتاب [حملونقل دریایی] طنابی متشکل از سه یا چهار طناب چند رشته که در جهت معکوس به هم تابیده شدهاند
[زمین شناسی] دیوار تقریب اریبی
[زمین شناسی] گسل پیچیده،گسل تاب خورده - گسلی - معمولاً یک گسل رانده ـ که به مقدار کمی چین خورده است. - مقایسه شود با: گسل چین خورده.
ریلبند تابخورده [حملونقل ریلی] نوعی ریلبند چوبی که براثر تروخشک شدن تغییر شکل یافته است|||متـ . تراورس تابخورده ...