به آسانی شکست دادن، (مسابقه ی دو) خیلی جلو زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- دزدیدن، بلند کردن 2- به آسانی برنده شدن، به آسانی شکست دادن
(در اثر درد یانگرانی و غیره) در اتاق پس و پیش رفتن، در اتاق راه رفتن
(دزدان دریایی با اسیران چنین می کردند) بستن چشم و وادار کردن به راه رفتن روی الواری که از کشتی به بیرون امتداد داشت
(در تمرین تئاتر ) تمرین روی صحنه (همراه با حرکات لازم) [سینما] اولین اجرا - تمرین نهایی [کامپیوتر] جلسه بررسی که در آن یک مرحله از توسعه سیستم یا برنامه برای معرفی کردن خطاها مرور می شود ...
با پارسایی زیستن
تلفن سیار، (رادیو) فرستنده و گیرنده ی سبک و قابل حمل، دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک [سینما] بیسیم دستی [برق و الکترونیک] فرستنده گیرنده دستی
مشی سایر معانی: پیاده، متحرک، جنبا، (ابزار کشاورزی و غیره) مستلزم پیاده روی، پیاده روی، راه رفتن، راه رونده، رهرو، رهنورد، قادر به راه رفتن، گردش، قدم زنی، گام زنی، سیار، در خورراه رفتن [نسا ...
لنگربادوّار! [حمل‌ونقل دریایی] فرمان به پایین فرستادن لنگر با نیروی دوّار لنگر
واژه‌های مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] بازوی متحرک - شاهین [زمین شناسی] میله لنگ - یک اهرم سخت و انعطاف ناپذیر نوسان کننده که بر روی یک شاهین (نقطه اتکا) متعادل شده و برای فعال سازی کابل در حفاری ضربه ای یا برای ...
چارچوب غلتک دارکه کودکان دست خودرابدان گرفته راه رفتن می اموزند
[نساجی] راحتی قدم زدن ( خاصیتی برای فرش )