موسیقی آوازی [موسیقی] نوعی موسیقی که با صدای انسان اجرا میشود و میتواند با ساز همراهی شود
واژههای مصوب فرهنگستان
اندامهای آوایی [زبانشناسی] همۀ اندامهایی که در تولید آواهای زبان سهیم هستند، از پردۀ دیافراگم تا لبها
صوتی، اوایی، صدا دار، مربوط به حرف باصدا سایر معانی: وابسته به حرف های باصدا، واکه ای، واکه مانند، vocalical اوایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] گسترش دوسویی
غیر صوتی کردن، بی صدا کردن، صامت کردن حرف
خلق الساعه
میان دو صدا واقع شونده
حرف pدر واژه میان دو صدا واقع شده است
(زبان شناسی) پیش واکی، بلافاصله قبل از حرف صدا دار، ماقبل حرف صدا دار
صریح، روشن، غیر مبهم، بدون ابهام، اشتباه نشدنی سایر معانی: خالی از ابهام
[ریاضیات] تناظر یکسویی
غیر مصطلح، گنگ، ناگویا، بدون موسیقی، بدون نوسان صدا سایر معانی: گنگ، ناگویا، غیرمصطلح، بدون موسیقی، بدون نوسان صدا