فحش، فحاشی، بد گویی، بهتان، سخن زشت و رکیک سایر معانی: بدگویی، بهتان، فحش، سخن زشت و رکیک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بد نام کردن سایر معانی: سیاه ساختن
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی سایر معانی: نکوهش، محکوم سازی، تقبیح (رجوع شود به: denounce)، واسرنگش
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان سایر معانی: کاهش (از چیز دلخواه)، سعایت، زشت یادی، بی اعتبارسازی، غیبت (پشت سر کسی حرف بد زدن) [ریاضیات] کاهش
پرخاش، طعنه، طعن، سخن حمله امیز، ناسزا گویی سایر معانی: هتاکی، فحش، ناسزا، دشنام، هرزه گویی