گودال، کیسه کوچک، تاولچه، ابدانک سایر معانی: تاول (blister هم می گویند)، (گیاه شناسی) کیسه یا حفره ی پر از آب یا هوا: آبدانک و حبابچه [زمین شناسی] حفره، غار - حفره کوچکی در یک سنگ آذرین است ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] حامل تاولچه
[زمین شناسی] حفرات یا تاولها - حفرات گرد و بیضوی موجود در قسمت خارجی گدازه که براثرخروج گاز ایجاد می شود. [خاک شناسی] ریزحفره
(جانورشناسی) توپچه ی زایشی (هسته ی بزرگ شده ی تخم قبل از مرحله ی تقسیم کاهشی)، آبدانک زایشی
گُشنابدان [زیستشناسی] اندامی در مهرهداران و برخی از بیمهرهگان که محل ذخیرۀ گُشناب است
واژههای مصوب فرهنگستان
حفرۀ غشایی [علوم پایۀ پزشکی] گوده یا فرورفتگی کوچک در غشای یاخته که در نتیجۀ بیگانهخواری تشکیل میشود و سپس بسته میشود
پوشش، جام، لفاف، پاکت، پاکت نامه، حلقهء گلبرگ سایر معانی: پاکت (برای نامه)، (صفحه ی گرامافون و غیره) لفاف، پیراگیر، پیراگیره [سینما] پوشش لامپ / حباب [عمران و معماری] پوش - پوشش [کامپیوتر] پ ...
روزنه، منفذ، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن سایر معانی: (با دقت) خواندن، مطالعه کردن، (نادر) زل زل نگاه کردن، خیره شدن، (پوست انسان و جانوران و گیاهان) روزن، مسا ...
تاولی کوچک در پوست، حداکثر به بزرگی ته سنجاق و حاوی مایع آبگون (serous fluid) [پزشکی]
انبانکی در تخمدان که تخمک در آن رشد میکند و آزاد میشود [زیستشناسی]
بخشی از مغز که از بخش میانی سه حفرۀ اولیۀ لولۀ عصبی رویانی تکوین مییابد [علوم پایۀ پزشکی]