(نادر)، کندن، چیدن، چیده شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوش پوش، پس زدن دهنه اسب، گوشک، دیرک، قالب زدن، هر عضو جلو امده چیزی، تیر، اویزه، کودن، ادم کله خر، بزور کشیدن، کشیدن و بردن، گنجانیدن سایر معانی: (چیز سنگین را) کشان کشان بردن، دنبال خود کش ...