(گوشت گوساله ی سرخ کرده در آب لیمو و شراب سفید و کره) ویلپکاتا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل مکاشفه
دید مرکزی [علوم پایۀ پزشکی] دیدی که در آن محرک مستقیما در راستای لکۀ زرد شبکیه قرار میگیرد
واژههای مصوب فرهنگستان
(امریکا ـ خودمانی) اذعان کردن، اقرار کردن، راست گفتن
اعلام کردن، گفتن، اعلان کردن، اظهار کردن، اظهار داشتن، شناساندن سایر معانی: ابراز کردن، بازنمود کردن، (رسما) بیان کردن، (رسما و علنا) آشکار کردن، بروز دادن، نشان دادن، (به طور کتبی یا شفاهی ...
وصفی، تشریحی، توصیفی سایر معانی: (وابسته به علومی که با شرح و طبقه بندی سر و کار دارند) توصیفی، شناسا ساز، بازنمودین، کواشی، کواشگرانه، (دستور زبان) صفت توصیفی (واژه ی "big" در "a big tree" ...
تشخیص دادن، فاش کردن، دیدن سایر معانی: از دور دیدن، متوجه شدن (چیز دور دست یا مبهمی را)
فاش کردن، منتشر کردن، بروز دادن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن سایر معانی: افشا کردن، برملا کردن، افشاگری، پرده دری کردن، رو کردن، آشکار ساختن، آگاهی دادن
روشن کردن، تعلیم دادن، روشنفکر کردن سایر معانی: (با دادن فهم و دانش و غیره) راهیاب و رستگار کردن، روشن ضمیر کردن، روشندل کردن، وارستن، آزاده کردن، (قدیمی) نورانی کردن، پر نورکردن، شیرفهم کرد ...
بر انگیختن، نشان دادن، موجب شدن، ابراز داشتن سایر معانی: (به وضوح) نشان دادن، بروز دادن، نمایاندن، معلوم کردن
روباز، بی پناه، سرد، اشکار، پدیدار، درمعر نهاده [سینما] نور دیده - نور خورده - حلقه های فیلمبرداری شده - فیلم نگاتیف / نور دیدن فیلم نگاتیف [عمران و معماری] نمایان [کوه نوردی] بی حفاظ. ...
غایب، پنهان، مخفی، پنهانی، مستور، مکنون سایر معانی: نهان، اسم مفعول فعل: hide، نهفته، پوشیده