گونه [زبانشناسی] در جامعهشناسی زبان، هر نظام زبانی که مؤلفههای جغرافیایی و اجتماعی زبان را منعکس میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
(نمایش تلویزیونی یا تئاتری و غیره) واریته، چندجوره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فروشگاه لوازم متفرقه و ارزان، خرازی فروشی
[ریاضیات] چندگونای آبلی
[ریاضیات] چند گونای جبری آفین
چندگونای جبری [ریاضی] مجموعهای از نقاط در یک فضای بُرداری که در آن دسته از معادلات چندجملهای، صدق میکند که ضرایب آنها در هیأت نردهای فضای بُرداری باشد|||متـ . خمینۀ ج ...
[ریاضیات] چند گونای جبری
[ریاضیات] بعد واریته ی خطی
[ریاضیات] چندگونای ژاکوبی تعمیم یافته
رقم چندرگهای [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] جمعیتی مرکب از رگههای خویشاوند یک گیاه خودگشن که ژنهای متفاوتی دارد ...
[ریاضیات] قطبی سازی چندگونای آبلی
[ریاضیات] چندگونای تحویل پذیر