حشره زدایی کردن، (برنامه ی کامپیوتر و غیره ـ یافتن و از بین بردن عیوب و خطاها و اجزای خراب) عیب زدایی کردن، اشکال زدایی کردن [کامپیوتر] اشکال زدایی ؛ اشکال زدائی کردن - اشکال زدایی، رفع اشکا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن کردن، توضیح دادن، تفسیر کردن، تاویل کردن سایر معانی: (چیز مبهم یا مشکل یا کنایه آمیز را) روشنگری کردن، بیان کردن و توضیح دادن، واگشودن، بازگشودن، ظاهرکردن
1- با اشکال خواندن، بریده بریده خواندن 2- پی بردن، درک کردن 3- با دقت توضیح دادن