زشت، ساده، فروتن، مثل خانه، بد گل، خودمانی وصمیمانه، فاقد جمال سایر معانی: صاف و ساده، بی ریا، ساده لوح، خودمانی، دوستانه، مهربانانه، معمولی، روزمره، (امریکا) بدقیافه، زشت رو، بی ریخت، (در ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساده، افتاده، بی تکلف، بی ادعا، بی تصنع سایر معانی: نامغرور، فروتن، متواضع