کم ارزش کردن، کسی را اگاه و هدایت کردن سایر معانی: (ادعاهای دروغین یا کاستی ها و غیره را) لودادن، رو کردن، پرده گشایی کردن، احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روباز، بی پناه، سرد، اشکار، پدیدار، درمعر نهاده [سینما] نور دیده - نور خورده - حلقه های فیلمبرداری شده - فیلم نگاتیف / نور دیدن فیلم نگاتیف [عمران و معماری] نمایان [کوه نوردی] بی حفاظ. ...
سرزنش، طعنه، سرزنش کردن سایر معانی: به رخ کشی، مچل سازی، سرکوب، عیب نمایی، (انگلیس - عامیانه) آدم احمق و قابل تحقیر، چلغوز، جوالق، هیجان، عصبی بودن، دستپاچگی، عیوب یا اشتباهات کسی را یاداور ...
لخت شدن، جامه از تن بدر اوردن سایر معانی: رخت کندن، لباس در آوردن، عریان کردن
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن
بی کلاه، سر برهنه، بی پوشش، بی حفاظ، بی سقف