بی نشان سایر معانی: بی نشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درست، تمام، سراسر، بی عیب، دست نخورده، یکتیع سایر معانی: کامل، مطلق، محض، سراپا، آزگار، گشت، سرتاسر، همه، قاطبه، همگی، یکپارچه، یک تکه، یکی، تک، ناب، یکدست، خالص، بی غش، دربست، یک سر، سالم، ...
صدمه ندیده، خسارت ندیده، زخمی نشده سایر معانی: آسیب ندیده، بی صدمه، سالم