بهترین، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایستهترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی، سبقت گرفتن، برتری جستن سایر معانی: بهینه، به بهترین وجه (حالت عال ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگانه، تنها، محض، فرد، یگانه، فقط بخاطر، محضا، بس، فقط، صرفا سایر معانی: یکتا، لکن، لیکن، ولی، اما، بلکه، بالاخره، در پایان، مح، عمده، منحصرا
بی همتا، بی تا سایر معانی: بی همتا، بی تا [برق و الکترونیک] عدم تطبیق، جفت نشده