زن تاسیس کننده، موسسه، بانیه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(فرانسه)، طبیعی، به حالت طبیعی، لخت، عریان، بحالت طبیعی، ساده و بدون چاشنی
اشکار، عریان، لخت، عاری، ساده، اشکار کردن، برهنه کردن، عاری ساختن سایر معانی: برهنه، لاج، لچ، عریان کردن، لخت شدن، برهنه شدن، آشکار کردن، نشان دادن، افشا کردن، افشاگری کردن، (قدیمی) زمان گذش ...
در اوردن، لباس کندن سایر معانی: (به نشان احترام یا خوش آمد) کلاه از سر برداشتن (در مقابل به سر گذاشتن کلاه: don)، (جامه) کندن، درآوردن، طفره رفتن [نساجی] تعویض بسته پر با خالی ( در ماشینهای ...
عریانی سایر معانی: برهنگی، لختی، بی پوششی، بی پردگی، آشکاری، سادگی، عورت
(انگلیس - عامیانه)، لخت و پتی، عریان، برهنه، مجنون
مجرد سایر معانی: لخت، برهنه