بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده سایر معانی: (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده [نساجی] نبریده-بریده نشده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامل، بی عیب، دست نخورده، سالم، صدمه ندیده سایر معانی: بی کم و کاست، صحیح و سالم، بی عیب و نقص
خیلی انبوه، پوشیده شده از درخت سایر معانی: پردرخت، پوشیده از درخت، بیشه وار، مشجر