[ریاضیات] شرح وظایف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تابع آبلی
[ریاضیات] تابع قدر مطلق
[ریاضیات] تابع آکرمان
[برق و الکترونیک] تابع انتقال راه انداز تابع انتقالی که سیگنال راه انداز حلقه ی کنترل پسخوردی را به سیگنال متناظر ورودی حلقه ربط می دهد .
[ریاضیات] تابع جمع
افزایش، ضمیمه، الحاق، مشاع سازی سایر معانی: الحاق، افزایش، ضمیمه، مشاع سازی [ریاضیات] پیوست، الحاق، افزایش
تابع تصمیم پذیرفتنی [آمار] تابع تصمیمی که نتوان نشان داد تابع تصمیم بهطور یکنواخت بهتر و با مخاطرۀ کمتر از آن وجود دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
تابع تصمیم پذیرفتنی [ریاضی] تابع تصمیمی که نتوان نشان داد تابع تصمیم بهطور یکنواخت بهتر و با مخاطرۀ کمتر از آن وجود دارد
تابع انبوهشی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] دستوری در برنامۀ مدیریت دادگان که عملیات ریاضی را بر روی مقادیر یک ستون یا حوزۀ مشخص در تمام رکوردها انجام میدهد ...
[کامپیوتر] عمل جمعی .
تابع جبری [ریاضیات] تابع جبری