ریش، زخمی، ریشناک، قرحهای، زخم دار، قرحه دار سایر معانی: پر زخم، جریحه دار، مجروح، وابسته به زخم (به ویژه زخم دستگاه گوارش)
دیکشنری انگلیسی به فارسی