گورپشته [باستانشناسی] گورتپهای با قاعدۀ دایرهشکل که در ایران اغلب به عصر آهن تعلق دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
خرپشته، پشته، تپه، ماهور، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن سایر معانی: خاک انباشت، پرندک، بژ، تپه ی کوچک، تل، کتل، توده، انباشته، تل انبار، تلنبار، (قدیمی) با خاک انباشت محصور و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گورتپهای با قاعدۀ دایرهشکل که در ایران اغلب به عصر آهن تعلق دارد [باستانشناسی]