رام کردن، تسلیم کردن، مطیع کردن، مقهور ساختن سایر معانی: مغلوب کردن، از پای در آوردن، شکست دادن، مقهور کردن، (با استدلال یا مهارت) چیره شدن بر، مهار کردن، منکوب کردن، تحت کنترل در آوردن، تحت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی