نیرنگ، حیله بازی، حیله گری، گول زنی سایر معانی: دغلکاری، رندی، بد سگالی، کید ورزی، کنوره، فریب، نیرنگ بازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عیاری، خاتوله، خبی، مکاری، خدعه سایر معانی: حیله بازی ,نیرنگ بازی ,روباه بازی
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب سایر معانی: حقه بازی، گول خوردگی، فریفتگی، اغوا شدگی، آورند، خدعه، دوز و کلک، بدسگالی
روباه بازی، روبه صفتی، دورویی، کفک زدگی، فاسدشدگی، ترشیدگی
گوش بری کردن
سایه سایر معانی: سایه دار بودن، سایه داری، مشکوکست، بی ابرویی
چشم بندی، تردستی، شعبده بازی
سحر، جادو، اعجاز سایر معانی: انجام دادن اعمال معجزه آمیز، فرجودگری، سحر و جادو، معجزه، کار خارق العاده، خرق عادت
سحر، جادو سایر معانی: معجزه، فرجود
حقه بازی، دغل زنی سایر معانی: حقه بازی، دغل زنی