اتحادیه صنفی، اتحادیه اصناف سایر معانی: اتحادیه ی کارگری (labor union هم می گویند) [نساجی] اتحادیه کارگری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] عرف تجاری
[آب و خاک] کمربند باد بسامان
اَبر کومهای باد بسامان [علوم جَوّ] ابر کومهای بسیار گسترده در کمربندهای باد بسامان بر فراز اقیانوسها|||متـ . کومهای باد بسامان ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بیابان باد بسامان [علوم جَوّ] پهنهای از خشکی با بارش بسیار کم و دمای بالا، ناشی از وزش بادهای بسامان
بازرگان، سودا گر سایر معانی: تاجر، دکان دار، مغازه دار، کاسب، کشتی بازرگانی [نساجی] تاجر - بازرگان
برگ بیدی سایر معانی: رجوع شود به: spiderwort
تراز بازرگانی برون مرزی، موازنه ی تجارت خارجی [حسابداری] تراز بازرگانی ؛ موازنه تجاری
هیئت بازرگانی، وزارت اقتصاد و بازرگانی سایر معانی: شورای بازرگانی، (انگلیس b و t بزرگ) وزارت بازرگانی، بورس غلات (و محصولات دیگر)، درانگلیس وزارت اقتصاد وبازرگانی
[حقوق] کمیسیون حقوق تجارت بین الملل (سازمان ملل متحد)، آنسیترال
صحن، صفه، سکو
توافق میان سازنده و فروشنده درباره ی بهای کالا برای مشتری، بهاگذاری دادورانه، (بازرگانی ـ امریکا)، تجارت مشروع، کسب منصفانه، کسب حلال