رد، اثر، نشان، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم، طرح، دنبال کردن، رسم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ضبط کردن، کشیدن سایر معانی: بنک، نشانه، جای چرخ (و غ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] غلظت رد غلظت ماده کمتر از حد معمول برای آشکار سازی شیمیایی .
[زمین شناسی] همبستگی اثری [آمار] همبستگی اثری
[زمین شناسی] عنصر کمیاب، ریز عنصر - هر یک از عناصری که به مقدار بسیار کم مورد نیاز جانداران هستند؛ کمبود عناصر کمیاب می تواند موجب وارد آمدن خسارات قابل ملاحظه ای به گیاهان شود. [معدن] عناصر ...
[آب و خاک] عناصر کمیاب
[برق و الکترونیک] فاصله زمانی دنبال روندگحی فاصله زمانی جارو برای دنبال کردن الگوی مطلوب روی صفحه نمایش لامپ پرتوکاتدی .
[ریاضیات] اثر رویه
[ریاضیات] رد تبدیل خطی
[ریاضیات] رد ماتریس، اثر ماتریس
(به ویژه در معماری گوتیک و آذین پنجره ها و سوزن دوزی) آذین توری، نقش تور بافت، تزئینات ونقش ونگار پنجره های گوتیک
[آب و خاک] نیروی برشی
کامپیوتر : اثر خودکار [کامپیوتر] اثر خودکار . - ترسیم خودکار - ( یک برنامه ترسیم ) فرمانی که به کامپیوتر دستور می دهد تا یک منحنی را بر محیط یم تصویر (( طرح بیتی )) منطبق سازد. وقتی این تصوی ...