وقوع واحدهای زبانی در بافتهای کاملا مجزا [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
توزیع احتمالی جفتی از متغیرها که هریک دارای توزیع حاشیهای دوجملهای است [ریاضی]
نوعی توزیع احتمال پیوسته (continuous probability distribution) که در آن دو شیوۀ متفاوت به کار رفته باشد [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
توزیعی که احتمال دمهای آن متناسب با دم توزیع پارِتو است [آمار]
توزیعی از یک متغیر گسسته که در آن مقدارهای ممکن مضربی از کمیتی هستند که وابسته به آن متغیر است [آمار]
فرایندی که در آن انواع مرسولات پُستی به وسیلۀ یک نامهرسان مشخص توزیع میشود [مهندسی مخابرات - پست]
توزیع تعداد اعضای یکی از دستهها در نمونهای بدون جایگذاری از جامعهای متناهی که اعضای آن به دو دسته تقسیم شدهاند [آمار]
← توزیع بهنجار دایرهای [آمار]
صورت حدی (limit) توزیع احتمال وابسته به یک پارامتر، هنگامی که آن پارامتر بهحدی، معمولا بینهایت، بگراید [آمار]
صورت حدی (limit) توزیع احتمال وابسته به یک پارامتر، هنگامی که آن پارامتر بهحدی، معمولا بینهایت، بگراید [ریاضی]
توزیعی کروی که فراوانی نسبی سوهای ممکن در سه بعد یک محور تصادفی را توصیف میکند [آمار]
فرمولدار [ریاضی]