سپاهی، اسب سواری، نظامی سایر معانی: (سواره نظام) سرباز، سرباز زرهی، نفر زرهی، (سواره نظام) اسب، پلیس سوار (بر اسب)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی سرباز بر سایر معانی: کشتی نفربر، (کشتی) سربازبر
(فرانسه) بسیار، خیلی، فراوان، مخفف:، فراوان مخفف: tropic مخفف: tropical
لادن [زیستشناسی - علوم گیاهی] سردهای از لادنیان یک یا چندسالۀ علفی با حدود 80 گونه که بومی امریکای جنوبی و مرکزی هستند و تعدادی از گلهای معروف باغچهای را شامل می&zwnj ...
واژههای مصوب فرهنگستان
tropal_رجوع شود به: -tropic
[خاک شناسی] تروپپتها
(حشرات) مبادله ی خوراک از راه قی کردن، قی خوراکی، پروره رسانی
تراز تغذیه [زیستشناسی] هریک از سطوح انتقال غذا و انرژی در درون یک زنجیرۀ غذایی یا هرم غذایی
مزین به نشان های افتخار، پرمدال
(زیست شناسی) پرور دشته، تروفوپلاسم، ماده مغذیه سیتوپلاسم
رجوع شود به: protozoan
تحفه [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] کالبد بیکموکاست جانور یا بخشی از آن که به نشانه موفقیت شکارچی نگهداری و معمولا نمایش داده میشود ...