سه‌اندام‌فلج [علوم پایۀ پزشکی] ویژگی فرد مبتلا به سه‌اندام‌فلجی؛ مربوط به سه‌اندام‌فلجی
واژه‌های مصوب فرهنگستان
[پلیمر] حالت سه تایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سه برابر، سه نسخهای، در سه نسخه، در سه نسخه تهیه کردن، سه برابر کردن سایر معانی: سه نسخه ای کردن، سه گانه، سه تایی، نسخه ی سوم [ریاضیات] سه برابر کردن
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: ((Mn,Fe++)2(PO4)(OH
سه پایه، سه رکنی، چیزی که سه پایه داشته سایر معانی: (برای دوربین عکاسی و غیره) سه پایه، (میز یا صندلی یا پاتیل و غیره) دارای سه پایه، دیگ پایه دار [شیمی] سه پایه [سینما] سه پایه - سه پایه (ب ...
[زمین شناسی] پیچ اتصال سه پایه به تیودلیت
[سینما] پایه سه پایه
ناحیه ی تریپولیتانی (در شمال غربی کشور لیبی)
چابک، فرز، چست، زبل [معدن] تعویض سرمته (حفاری)
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: CuAs+++2O4
کشت سه‌گانه [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] کشت غیرهم‌زمان سه گیاه در یک قطعه زمین و در یک سال زراعی
(سوخت هواپیما و غیره: ch3)2chc(ch3)3)) تریپتان