رزمارا سایر معانی: رزم تدبیرگر، رزم ترفندگر، لشگرآرا، استراتژیست، متخصص فن لشکر کشی و تدابیر جنگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیادهسازی راهبرد [مدیریت] تبدیل راهبرد انتخابی به اقدامات سازمانی برای نیل به هدف
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] جابجایی لایه بندی ،رسوبات نهشته شده در اثر ذوب یخچالها. [خاک شناسی] ته نشست درجه بندی شده
[زمین شناسی] نمونه گیری چند مرحله ای طبقه بندی شده [آمار] نمونه گیری چندمرحله ای طبقه بندی شده
نمونهگیری طبقهای [آمار] یک روش نمونهگیری که در آن با طبقهبندی جامعه به زیرجامعههای نامتداخل، یک نمونۀ تصادفی ساده از هر طبقه (strata) انتخاب میشود ...
نمونهبرداری سامانمند طبقهبندیشده [باستانشناسی] نوعی نمونهبرداری احتمالی که در آن برای جلوگیری از اعمال سلیقهها و تمایلات شخصی از نمونهبرداری تصادفی ...
[حسابداری] نمونه گیری تصادفی طبقه یندی شده
[معدن] ذخایر چینه سان (زمین شناسی اقتصادی)
طبقه طبقه کردن، چینه چینه کردن سایر معانی: لایه لایه کردن یا شدن، چینه چینه کردن یا شدن، مطبق کردن یا شدن، (برحسب نژاد یا طبقه ی اجتماعی یا درآمد و غیره) رده بندی کردن، طبقه بندی کردن، قشر ب ...
همبود لایهنگاشتی [باستانشناسی] پیوستگی نزدیک میان دو یا چند شیء یا عنصر ساختاری باستانشناختی که ازنظر فیزیکی در یک بافت لایهنگاشتی قرار میگیرند ...
[معدن] معیارهای چینه شناسی (عمومی اکتشاف)
[نفت] زمین شناسی چینه شناسی