روانشناسى : خود تنبیهى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intraspecific شامل گروه بخصوصی، داخل گونه ای
درونگونهای [زیستشناسی] ویژگی هر پدیدۀ ناشی از تعامل بین افراد یک گونۀ معین
واژههای مصوب فرهنگستان
درون کشوری، درون ایالتی سایر معانی: (به ویژه در مورد ایالات امریکا) درون ایالتی
درونزهدانی [علوم سلامت] ویژگی آنچه در درون زهدان قرار دارد یا روی میدهد |||متـ . درونرحمی
ابزار درونزهدانی [پزشکی] وسیلهای به شکلهای گوناگون، از جنس پلاستیک یا فلز که برای پیشگیری از آبستنی در زهدان جاگذاری میشود |||متـ . درونزهدانی ...
عقبماندگی رشد زهدانی [تغذیه] رشد ناکافی جنین در رحم، ناشی از عوامل وراثتی یا بیماری مادر یا سوءتغذیۀ جنین، در نتیجۀ نارسایی جفت
(پزشکی: داخل شدن مواد خارجی به خون یا تنابه) درون رگ روی
داخل وریدی، درون وریدی، موجود در سیاهرگ یا ورید سایر معانی: (پزشکی) درون سیاهرگی [پلیمر] داخل وریدی
intravitam زیست شناسی در زمان زندگی، در طی حیات
intravital زیست شناسی در زمان زندگی، در طی حیات
واقع در درون رطوبت شیشه اى