انتزاع هندسی [هنرهای تجسمی] عمل بهکارگیری شکلهای دوبعدی یا سهبعدی و خطوط صریح و قاطع و رنگهای ناب و یکدست برای شکل بخشیدن به مقولات و مفاهیمی چون انضباط و تعادل و توا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[معدن] ناهمسانگردی هندسی (زمین آمار)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] میانگین هندسی [ریاضیات] واسطه ی هندسی
مرز هندسی [جغرافیای سیاسی] مرزی که به وسیلۀ یک یا چند خط هندسی ترسیم شده باشد
بافته هندسی [ریاضی] دستهای از خمهای متمایزِ همسو و نامتقاطع که نقاط انتهایی آنها بر دو خط یا دو قرص موازی قرار دارند
کمانش هندسی [فیزیک] معیاری برای توزیع چگالی نوترون که بستگی به شکل و اندازۀ قلب واکنشگاه/ رآکتور هستهای دارد
[برق و الکترونیک] فرکانس مرکزی هندسی
[ریاضیات] شرط هندسی
[زمین شناسی] دقت مربوط به توزیع هندسی ماهواره ها (gdop)
[صنعت] اندازه گیری و تلرانس دهی هندسی
[سینما] تغییر شکل هندسی [برق و الکترونیک] اعوجاج هندسی نوعی اعوجاج که سبب می شود تصویر باز تولید شده از نظر هندسی با نگاشت سه بعدی تصویر اصلی مشابه نباشد .
[ریاضیات] توزیع هندسی، پخش هندسی [آمار] توزیع هندسی