[برق و الکترونیک] مدار گسترده شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رایانش توزیعشده [رایانه و فنّاوری اطلاعات] روشی در پردازش رایانهای که در آن بخشهای مختلف یک برنامه همزمان در دو یا چند رایانۀ مجزا که ازطریق شبکه با هم ارتباط دارند ا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پردازش دادههای توزیعی [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات] فرایند استخراج اطلاعات از دادههایی که در جاهای گوناگونی نگهداری میشوند ...
[کامپیوتر] داده پردازی توزیعی ؛ پردازش داده توزیع شده
[کامپیوتر] طرح توزیعی
[زمین شناسی] گسل توزیع شده، ناحیه گسله .
[عمران و معماری] بار گسترده - گسترده بار - بار یکنواخت [نساجی] بار یکنواخت
ساختواژۀ توزیعی [زبانشناسی] رویکردی در ساختواژه که برحسب فرایندهای ساختواژی در یک بخش واحد متمرکز نیستند، بلکه در بخشهایی مانند نحو و واجشناسی ...
[کامپیوتر] شبکه توزیعی ؛ شبکه توزیع شده
[صنعت] کنترل عددی توزیعی
سامانۀ توزیعی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای شامل تعدادی اجزای سختافزاری مانند رایانه و رهیاب که با استفاده از نوعی فنّاوری ارتباطی به یکدیگر متصل شدهاند ...
[عمران و معماری] سیستم گسترده [برق و الکترونیک] سیستم توزیع شده