[عمران و معماری] مرکز تجاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] حفره مرکزی منفذ یا فضای احاطه شده بوسیله دیواره داخلی در امتداد محور جام های آرکئوسیاتیدها (ص 40، TIP,1972, pt.E.) مقایسه شود با حفره درونی.
[عمران و معماری] پرده میانی بتنی
[ریاضیات] تفاضل مرکزی [آمار] تفاضل مرکزی
دررفتگی درونلگنی [اَرتاپزشکی] ورود سر استخوان ران به داخل لگن پس از شکستن دیوارۀ مرکزی مفصل لگن (acetabulum)
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] فوران مرکزی پرتاب آوار جریان گدازه، از یک نقطه مرکزی که تشکیل یک آتشفشان کمابیش متقارن را می دهد.
[ریاضیات] میدان مرکزی
نیروی مرکزی [فیزیک] نیرویی که جهت آن به سوی مرکز یا خلاف آن است و مقدارش فقط به فاصله از مرکز بستگی دارد
حکومت مرکزی [مدیریت] حکومت یک ملتکشور (nation-state) که مشخصه حکومت یکپارچه است
[ریاضیات] نیروی گرانشی مرکزی
حرارت مرکزی، شوفاژ سانترال [مهندسی گاز] حرارت مرکزی
[نفت] واحد تلمبه زنی مرکزی