[عمران و معماری] زبرسازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پادمتقارن [شیمی] ویژگی تابعی که اگر متغیر آن تغییر علامت دهد، خود تابع نیز تغییر علامت میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] ضد متقارن [برق و الکترونیک] غیر متقارن [ریاضیات] ضد متقارن، نامتقارن، متقابل
[ریاضیات] ماتریس پادمتقارن، ماتریس متقارن چاوله
[ریاضیات] تانسور پادمتقارن
نانمایش [هنرهای نمایشی] نمایشی که تقریبا تمامی معیارهای نمایش سنتی بهویژه قهرمان سنتی را نفی میکند
(کالبد شناسی) برآمدگی مقابل زبانه ی گوش، پادزبانه
[ریاضیات] تابع معکوس مثلثاتی
باد پادسهگانی [علوم جَوّ] بادی نظری حاصل از توازن نیروی فشار و نیروی گرانرَوی
(کالبد شناسی) پوکی (به ویژه حفره ی درون استخوان)، کاواکی، کاواکی استخوان، سراچه، سینوس، غار بزرگ، مغاره، طب حفره های بدن [علوم دامی] آنتروم، حفره . [دندانپزشکی] سینوس ماکزیلاری، به سینوس فکی ...
اوج اختری [نجوم] دورترین نقطۀ مدار بیضوی پیرامون یک ستاره نسبت به مرکز آن ستاره
[سینما] جاذبه