طرح مستتر در شکلگیری استقرارگاه یا هر نوع محوطه باستانی دیگر [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
← هندسۀ میدانی [ژئوفیزیک]
مقادیری هندسی که کمیتهای بُعدیِ تصویر مانند اندازه و مرکز را تعیین میکنند [مهندسی نقشهبرداری]
مبحثی که به مطالعۀ خواص هندسی اشکال با استفاده از روشهای جبر مجرد میپردازد [ریاضی]
آخرین مرحله از مراحل سهگانۀ دورۀ هندسی، از حدود 750 تا 700 ق.م [باستانشناسی]
ابزاری در برخی فشارسنجهای جیوهای برای جلوگیری از ورود هوا یا دیگر ناخالصیهای گازی به فضای تهی بالای ستون جیوه [علوم جَوّ]
بلعیدن هوا عموما در هنگام خوردن غذا [تغذیه]
نوعی هواپیمای نظامی که نخستین مراحل آموزش خلبانی با آن آغاز میشود|||متـ . آموزشی مقدماتی [حملونقل هوایی]
نوعی هواپیمای نظامی که برای آموزش خلبانی پس از مرحلۀ مقدماتی به کار میرود|||متـ . آموزشی پایه [حملونقل هوایی]
دارای هوپروردگی یا مربوط به آن [زیستشناسی]
1. رشد متناسب اندامها و بافتها در نتیجۀ تغذیه کامل|||2. رشد و ازدیاد موجودات زنده براثر تغذیۀ مطلوب در یک زیستبوم [زیستشناسی]
غنی شدن محیطهای آبی از ترکیبات محلول که به رشد بیشازحد برخی از موجودات زنده منجر میشود [زیستشناسی]