چقرمه شدن [علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که به ایجاد خاصیت چقرمگی در یک مادۀ غذایی منجر میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[پلیمر] چقرمه شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت دادن، موجب شدن، معتاد کردن، اموخته کردن سایر معانی: (به ویژه کارهای دشوار یا ناخوشایند) خو دادن، عادت کردن، آموخته کردن، به مرحله ی اجرا درآمدن، به کار افتادن، enur عادت دادن، خودادن ...
بستن، سفت شدن، محکم کردن، سفت کردن، تنگ کردن، فشردن، کیپ کردن سایر معانی: تنگ کردن یا شدن، محکمتر کردن، سفت کردن (رجوع شود به: tight)