بالاترین، اعلی، اعلی ترین سایر معانی: در بالاترین جا، بلندترین، فرازین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیشین، وابسته به ضرب المثل، وابسته به حداکثر سایر معانی: بیشترین، حداکثر، بیشینه، بالاترین حد، مهینه [فوتبال] حداکثر [ریاضیات] ماکسیمال
منتها درجه، حد اکثر، بیشینه، ماکسیمم، بزرگترین و بالاترین رقم، منتهی درجه، بیشین، بیشترین، بالاترین، بزرگترین سایر معانی: مهین، مهینه، اوج، ماکزیمم (در برابر: کمینه minimum) [شیمی] حداکثر، ب ...
رویه، فوقانی، بالایی، بالا رتبه، زبرین، بالاتر، بالا سایر معانی: فرازین، علیا، فرازتر، بلندتر، رویی، (در) رو، شمالی، اخیرتر، نو، نوین، (جمع) جامه ی بالایی، بلوز، پیراهن، دندان بالا، دندان فو ...
از اغاز، مافوق، برتر، رو، بالاترین، از بالا، از ابتدا سایر معانی: فوقانی ترین، زبرین، فرازین ترین، بلندترین، برجسته ترین، مهم ترین، پراهمیت ترین، مهندترین، فرمندترین، ارجح ترین، برترین، اولی ...