کاملا، بکلی، جمعا، مطلقا سایر معانی: مطلقا، کاملا، بکلی [مهندسی گاز] مطلقا، کاملا، بکلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازگار، سرحال، خوش بنیه، سالم، سلامت، سالم و بی خطر سایر معانی: تندرستی بخش، سلامت بخش، شاداب، حاکی از سلامتی، تندرستی آمیز، wholesomeness خوش مزاج
(امریکا - عامیانه) بدون نقشه و آمادگی قبلی نطق (یا عمل) کردن