خندیدن، پیش خود خندیدن، بادهان بسته خندیدن سایر معانی: هرهر خندیدن، خنده ی نخودی کردن، آرام خندیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنده تو دزدیده، خندیدن، خنده کردن، با خنده اظهار داشتن، ول خندیدن، با نفس بریده بریده سخن گفتن سایر معانی: خنده ی توام با صداهای زیر و متواتر غیر ارادی (بخصوص موقعی که انسان می خواهد جلو خند ...