رنگآمیزه [مهندسی بسپار - علوم و فنّاورى رنگ] رنگ حاصل از اختلاط رنگدانه یا پوشرنگ سفید با رنگدانهها یا پوشرنگهای غیرسفید؛ رنگ بهدستآمده ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سیری، رنگ، ته رنگ، رنگ مختصر، سایهءرنگ سایر معانی: فام، گونا، رنگسایه، چرده (hue و tinge هم می گویند)، نشانه ی خفیف، رد، اثر ضعیف، رنگسایه دار کردن، گونادار کردن، ته رنگ زدن به، دارای نشانه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دماغه ی تینگل هد (در شمال غربی ایالت کرن وال - انگلیس)
رنگآمیزی [شیمی] آمیختن مواد رنگی با پوشرنگ برای انطباق نهایی رنگ پوشرنگ با رنگ مورد نظر
رنگآمیزی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] آمیختن مواد رنگی با پوشرنگ برای انطباق نهایی رنگ پوشرنگ با رنگ مورد نظر
قدرت رنگآمیزی [شیمی] معیاری برای تعیین میزان رنگبخشی یک واحد از رنگبخش
وابسته به زنگ و زنگوله و به صدا درآوردن آنها، زنگی، زنگوله ای (tintinnabular و tintinnabulous هم می گویند)، شبیه صدای زنگ، دارای طنین
جرنگ جرنگ، طنین زنگ، طنین ناقوس سایر معانی: صدای زنگ یا زنگوله: دیلینگ دیلینگ
بی رنگ، بدون سایه رنگ سایر معانی: بی رنگ، بدون سایه رنگ
تینتورتو (نقاش ایتالیایی)
[نساجی] رنگ علامت گذاری ( رنگی که در مورد مشخص کردن و شناسایی الیاف در حلاجی و ریسندگی به کار می رود و در اولین شستشو از بین می رود)
نقاشی سایه روشن کردن، قلم زنی بطور سایه روشن سایر معانی: (در قلمزنی بر مس یا پولاد و غیره) سایه روشن، تصویری که با کلیشه ی سایه روشن چاپ شده است، mezzotinto قلم زنی بطور سایه روشن ...