نوعی گشتنامۀ اجرایی مخصوص رانندۀ گشتها که عمدتا شامل دستورالعملهایی دربارۀ زمانبندی و مسیرگزینی است [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
گشتنامهای مشروح که به گردشگران داده میشود تا بتوانند با توجه به اطلاعات مندرج در آن برای خود برنامهریزی کنند [گردشگری و جهانگردی] ...
گشتنامهای که برای یاور تنظیم میشود، ضمن آنکه گشتپرداز هم از آن بهعنوان رهنمودی برای خطِمشیها و تشریفات کلی استفاده میکند [گردشگری و جهانگردی] ...
ویژگیهای رُخنمودی که در دو یا چند دسته مجزا و غیرهمپوشان قرار میگیرند [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
قرار دادن قسمتی از بدن در گچ [اَرتاپزشکی]
وضعیت یدککشی که بهعلت عمود شدن طناب بر محور طولی امکان کژینگی یا واژگونی آن وجود دارد [حملونقل دریایی]
ذوب شدن یا ذوب کردن یخ مواد غذایی یخزده [علوم و فنّاوری غذا]
اجزای الحاقی تزیینی یا غیرتزیینی که جزء بدنۀ اصلی تابوت نیست، مانند دسته و زهوار و بست [باستانشناسی]