قایق رانی سایر معانی: قایق سواری، پاروزنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] گهواره
شکسته بندی
[نفت] سیمان کاری چاه
[نساجی] نوعی پارچه عالی با نخ فاستونی پشم مرینوس
[کوه نوردی] دوخت جعبه ای
[ریاضیات] روش محاصره، روش محدود سازی
[برق و الکترونیک] خدمات پخش خدمات مخابراتی رادیویی که در آن هر گونه ارسال، شامل صدا و تصویر، به منظور دریافت مستقیم توسط عموم انجام می پذیرد.
آبکاری قلمی [خوردگی] نوعی آبکاری که در آن کار آند و محلول را قلممو یا تیغه انجام میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
پُکش حباب [علوم جَوّ] فرایند ترکیدن حبابهای هوایی که براثر شکست موج به سطح دریا میرسند
[کامپیوتر] جور کردن حبابی
[کامپیوتر] مدل پیشگویی بودجه ای