[نساجی] احیاء و تشکیل نمک رنگینه حمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] احیاء رنگینه خمی در حمام رنگرزی
[برق و الکترونیک] ترتیب دهی سرعتی هر گونه فرایند انتخاب الکترونها بر اساس سرعت آنها .
شبانه، عشایی، وابسته به شبکور، شامگاهی، شب بازشو، پروازکنندهدرشب، مربوط بهشب سایر معانی: vespertine شامگاهی، شب پره
حق استفاده ی کارمند از حقوق بازنشستگی حتی در صورت تغییر شغل یا بازنشستگی پیش از موعد [حسابداری] مزایای متعلقه
[زمین شناسی] ماشین های حفاری ارتعاشی
[زمین شناسی] حفارهای ارتعاشی، ماشین های حفاری ارتعاشی
[عمران و معماری] صفحه لرزنده - ویبراتور صفحه ای
[عمران و معماری] کوبنده لرزه ای - کوبنده ارتعاشی
[عمران و معماری] کفشک لرزنده - ویبراتور کفشکی
تار مرتعش [فیزیک] تاری که دو سر آن ثابت باشد و در طول آن امواج ساکن تشکیل شود
واژههای مصوب فرهنگستان
عیادت سایر معانی: دیدنی، ملاقات