روی، حلب، قوطی، حلبی، قلع، حلب کردن، با قلع یا حلبی پوشاندن، در حلب یا قوطی ریختن سایر معانی: (شیمی) قلع، ارزیز (عنصر فلزی و نقره ای رنگ و بلورین - نشان: sn، وزن اتمی: 118/69، شماره ی اتمی: ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) عدم حساسیت و علاقه نسبت به موسیقی و آوا
ماهی کنسرو
(انگلیس - عامیانه) آدم پوشالی، آدم پر مدعا
کلاه خود فلزی
[برق و الکترونیک] مقاومت اکسید قلع مقاومت پوسه - فلزی که از اکسید قلع روی هسته سرامیکی یا شیشه ای ساخته شده است . مقدار مقاومت یا بردن یا ایجاد شیار مارپیچی روی سطح پوسه تنظیم شده یاافزایش م ...
(ورقه ی آهن یا پولاد با روکش قلع) آهن ارزیز پوش، حلبی، ورق قلع پوش، (فلز را) قلع پوش کردن، ارزیز پوش کردن، حلبی کردن، اهن سفید، با قلع پوشاندن، حلبی کردن، ورق حلبی
[نساجی] ابریشم بار داده شده با املاح قلع - ابریشم وزن داده شده با مشتقات قلع
اسم خاص مونث
بوره طبیعی، بوراق خام، تنکار
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Na6[B4O5(OH)4]3•8(H2O)
رنگی، رنگ، خیسانده، دارای تهرنگ، اثر یا رنگ جزیی سایر معانی: (قدیمی)، فام، لون، ته رنگ، مخفف: tincture، رنگ رقیق دار [نساجی] دارای رنگ کم - رنگی - دارای ته رنگ - رنگ جزئی