وقت [ورزش] مدتزمان برگزاری یک مسابقه|||متـ . زمان 2
واژههای مصوب فرهنگستان
بارها، چندین بار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بررسی زمان و حرکت [عمران و معماری] مطالعه زمان-حرکت [ریاضیات] بررسی حرکات و زمان، مطالعه ی حرکت و زمان، زمان و حرکت سنجی
[زمین شناسی] روش زمان مساحت [آب و خاک] روش زمان مساحت
[حسابداری] فرض زمان
[شیمی] تقارن میانگین زمانی
[برق و الکترونیک] محور زمان
بمب ساعتی، بمب شماطه دار
دفتر ثبت ساعات کار
گنجانه ی زماندار (محفظه ای که در آن یاد بود و غیره می گذارند و در شالوده ی ساختمان دفن می کنند تا آیندگان آن را ببینند)، محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
[حسابداری] اجاره کشتی برای مدت زمان معین
اجارهکنندۀ زمانی [حملونقل دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که وسیلۀ نقلیه را برای مدتزمان معینی اجاره میکند