مدخل، خور سایر معانی: (دهانه ی رودخانه به ویژه جایی که آب شور دریا با آب شیرین رودخانه آمیخته می شود) کشندان، مصب، دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد [عمران و معماری] مصب - شارگاه - ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبی که سطح آن در نتیجۀ کِشَند بهصورت تناوبی تغییر کند [اقیانوسشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان