لیست واژه‌ها

critical point

نقطۀ بحرانی [علوم جَوّ] [آینده‌پژوهی] نقطه‌ای که در آن ویژگی‌های یک سامانه براثر تغییرات کوچک و ناگهانی به وضعیت آشوب برسد یا رفتار آن ثابت بماند|||[علوم جَوّ، فیزیک]‌ حا ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical point or critical points or critical points

[زمین شناسی] نقطه مهم و برجسته زمین نقاط واقع بر روی خط که تحت پروژکشن ارتوگرافیک ثابت و پایدار باقی میمانند. نقاط مهم عبارتند از: انحنای حداقل و حداکث

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical pressure

فشار بحرانی [فیزیک] فشار گاز یا بخار در بالاترین دمایی که در آن گاز یا بخار به مایع قابل تبدیل است

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical race

[برق و الکترونیک] رقابت بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical rate analysis

تحلیل میزان خطرخیزی [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای] روشی برای تعیین میزان تصادف‌خیزی که نسبت به یک آستانۀ خطر سنجیده می‌شود ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical ratio

[ریاضیات] نسبت بحرانی [آمار] نسبت بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical slope

[عمران و معماری] شیب بحرانی [زمین شناسی] شیب بحرانی شیب یا درجه شیب یک کانال که دقیقاً برابر با افت بار بر فوت ناشی از جریان در عمقی است که یک جریان یکنواخت را در عمق بحرانی ایجاد می کند. شی ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical soil test concentration

[خاک شناسی] غلظت بحرانی آزمون خاک

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical state

[عمران و معماری] حالت بحرانی [آب و خاک] حالت بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical strain energy release rate

[پلیمر] سرعت رهایش انرژی بحرانی کرنش

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical stress

[عمران و معماری] تنش بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical success factor

[صنعت] عوامل بحرانی موفقیت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید