مربوط به حساب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترک مخاصمه [علوم نظامی] معاهدهای که براساس آن مخاصمه بهطور موقت خاتمه داده میشود، ولی حالت جنگ باقی میماند
واژههای مصوب فرهنگستان
متارکه، صلح موقت، متارکهء جنگ سایر معانی: آتش بس موقت (مثلا پیش از امضای قرارداد صلح)، متارکه ی جنگ
خط ترک مخاصمه [علوم نظامی] خطی که نیروهای متخاصم پس از متارکه یا آتشبس از آنجا به مواضع خود عقبنشینی میکنند
معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو سایر معانی: دارای بوی تند، پر رایحه، گیاه یا ماده ی خوشبو، بوی افزار، (شیمی) ترکیب آروماتیک (که مولکول های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن) [شیمی] ...
[نساجی] ترکیب آروماتیکی - ترکیب حلقوی - ترکیب معطر
[شیمی] هیدروکربنهای آروماتیک
خصلت اروماتیکى شیمى : اروماتیسه [شیمی] خصلت آروماتیکی، آروماتیسه [نساجی] درجه حلقوی بودن - درجه آروماتیکی - خصلت حلقوی - خصلت آروماتیکی [پلیمر] خصلت آروماتیکی
[نفت] تاقدیس تکامل نیافته
[آب و خاک] مه قطبی، دود قطبی
[آب و خاک] باران مصنوعی
ماده یکم دو تبصره یا آگاهی داشت