میاناب شمالگان [اقیانوسشناسی] تودۀ آب سردی در اطراف قطب شمال که به علت چگالی زیاد تا عمق حدود یک کیلومتر در اقیانوس اطلس و حدود دو کیلومتر در اقیانوس آرام فرومیرود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تُنُکمِه شمالگانی [علوم جَوّ] نوعی تُنُکمِه از یخبلورها یا یخمِه بسیار رقیق
[زمین شناسی] مناطق سردسیر، نواحی قطبی، مناطق نزدیک قطب های شما و جنوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] مه قطب شمال مه کم ضخامتی که عمدتاً در داخل مدخلهای اقیانوس منجمد شمالی تشکیل می شود و آن در زمانی رخ می دهد که هوای فوق العاده سرد خشکی به طرف دریای گرمتر رفته و باعث انقباض بخا ...
شمالگانگَردی [گردشگری و جهانگردی] فعالیتهای گردشگری در مدار شمالگان
[نفت] بافت رسی
اشرافی، اعیانی
[برق و الکترونیک] عمل حسابی عمل رایانه ای رقمی که کمیات عددی را جمع ،تفریق،ضرب، تقسیم ویا مقایسه می کند.
[برق و الکترونیک] واحد محاسبات عددی و منطقی
[ریاضیات] حساب
[برق و الکترونیک] توانایی محاسباتی
[ریاضیات] لگاریتم حسابی