(نام خرابه های یک شهر باستانی در شمال سوریه) اوگاریت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سامانۀ تار نوری فرابنفش [مهندسی مخابرات] سامانۀ تار نوری طراحیشده برای کار با تابش فرابنفش
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] میرایی تحت بحرانی
غیردستوری [زبانشناسی] ویژگی جملهای که با قواعد دستور زبان مطابقت ندارند|||متـ . نادستوری
برخلاف قواعد دستور زبان، غیر گرامری، غیردستوری، غلط
یک بندی، یک مفصلی، تک مفصلی
چینش قائم باد تکسمتی [علوم جَوّ] وضعیتی که در آن جهت بُردار چینش قائم باد با ارتفاع تغییر نمیکند
[نساجی] کالای نیمه پشمی
[ریاضیات] قضیه ی یکتایی تحلیلی
غیر سیاسی، بیاطلاع از سیاست سایر معانی: غیرسیاسی، بی اطلاع از سیاست
تمرین نکرده، فاقد تمرین، ناورزیده، بی تجربه
خیالی، واهی، وهمی، تصوری، غیر واقعی سایر معانی: غیر واقع بینانه (رجوع شود به: realistic)، unreal غیر واقعی