(جانورشناسی) ماهی آبنوس (تیره ی gasterosteidae راسته ی gasterosteiformes که آب شیرین زی است)، ماهی ابنوس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنجاق کراوات
چسبنده، خارچسبنده، ادم سمج و مزاحم سایر معانی: رجوع شود به: but marigold، چسبنده مثل کنه
سخت، چسبنده، چسبیده، چسبناک، دشوار، بد بو، لزج سایر معانی: چسبان، دوسنده، چسب دار، چسب مالیده، گیر کرده، گیردار، گریپاژ شده، گرم و مرطوب، شرجی، بغرنج، مشکل، غامض، ناتو، خطیر، (عامیانه) بیش ا ...
سر چسبنده [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] سر ناهمتراز حاصل از برش زیمایهای قطعهای از دِنای دورشتهای که با سر مکمل خود از قطعهای دیگر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دِنای سرچسب [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] دِنایی که سر چسبنده دارد
توری کاو ناستیگمات [فیزیک] سطح کاوی که با شیارهای دایرهای هممرکز خطکشی شده و وسیلهای دومنظوره برای تشکیل تصویر و تجزیۀ نور است ...
عدسی ناستیگمات [فیزیک] نوعی عدسی که تمام پرتوهای نور محوری گذرنده از آن، فاصلۀ کانونی یکسان دارد
[زمین شناسی] تقریب تصادفی [آمار] تقریب تصادفی
[زمین شناسی] کوتاه سازی تصادفی [آمار] کوتاه سازی تصادفی
[ریاضیات] معادله ی دیفرانسیل تصادفی
[زمین شناسی] معادلات دیفرانسیل تصادفی [آمار] معادلات دیفرانسیل تصادفی