[برق و الکترونیک] انرژی مغناطیسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] دور مغناطیسی دور قطبیدگی (Polarity epoch).
استوای مغناطیسی [ژئوفیزیک] مکان هندسی نقاطی روی سطح زمین با مِیل مغناطیسی صفر
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] هم ارزی مغناطیسی
[برق و الکترونیک] انرژی میدان مغناطیسی
[شیمی] شدت میدان مغناطیسی [سینما] شدت میدان مغناطیسی [برق و الکترونیک] شدت میدان مغناطیسی [معدن] شدت میدان مغناطیسی (عمومی)
[شیمی] شدت میدان مغناطیسی [برق و الکترونیک] شدت میدان مغناطیسی [زمین شناسی] شدت میدان مغناطیسی شدت میدان مغناطیسی Magnetic field intensity [پلیمر] شدت میدان مغناطیسی
[برق و الکترونیک] حافظهوسه ای مغناطیسی حافظه مغناطیسی که اساس آن از یک پوسه مغناطیسی تشکیل می شود و برای نوشتن و خواندن اطلاعات به کار می رود . برای ساخت آن چندین هزار آلمان در هر اینچ مربع ...
[عمران و معماری] اندازه گیر مغناطیسی بده - بده سنج مغناطیسی [برق و الکترونیک] مغناطیسی جریان سنجی که بر اساس مقدار ترکیبهای مغناطیسی موجود در مایع یا ماده ی خمیری شکل عمل می کند . ابتدا باید ...
[برق و الکترونیک] سیال مغناطیسی مخلوط معلق ذرات آهن یا ذرات فریت کلوتیدی در یک سیال حامل . مخلوط معلق کلوئیدی را می توان با یک میدان مغناطیسی از لحاظ موقعیت، مکان، شکل، وزن مخصوص، سطح، خط سی ...
[برق و الکترونیک] خطوط شار مغناطیسی
[برق و الکترونیک] کانونی کردن مغناطیسی کانونی کدرن باریکی الکترون از طریق عملکرد میدان مغناطیسی .