[سینما] سینمای زنجیره ای / سینمای شبکه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] رادار دفاع موشکی نمایشی سیستم راداری ایالات متحده که می تواند در هر جای دنیا برای تشخیص دوربرد موشکهای بالستیک دشمن به کار رود .
تماشاخانه، تئاتر، نمایش سرا، (بیمارستان و غیره) اتاق عمل (operating theater هم می گویند)، صحنه، پهنه، پیکارگاه، نمایشنامه
آمفی تئاتر، عرصه ی کارزار، میدان نبرد، صحنه، (در سالن تئاتر) بالکن فوقانی، (در دانشکده های پزشکی و بیمارستان ها) سالن کنفرانس
صحنه، عرصه، میدان، آوردگاه، گود، فراخنا، استادیوم، رزمگاه، (در اصل) میدان بی تاق آمفی تئاترهای روم کهن که نمایش های ورزشی و نبردهای گلادیاتوری در آن انجام می شد، (امریکا) سالن تئاتر که صحنه ...
تئاتر شهری (که معمولا رایگان در پارک ها و غیره ارائه می شود)
بار، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان سایر معانی: گردآمدگان، پیام گیران، (رادیو و غیره) شنوندگان، (فیلم و نمایش و غیره) تماشاگران، تماشاچیان، بینندگان، (کتاب و روزنامه و غیره) خوانندگان، ...
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر سایر معانی: (هنر نگارش و به صحنه آوری و بازی در نمایش نامه) نمایش، نمایش نامه نویسی، تئاتر، نمایش پردازی، (یک سلسله رویدادهای جالب توجه یا هیجان انگیز و زنده) ما ...
محل سایر معانی: (به ویژه: محل رویداد چیزی در داستان وغیره) زمینه، جا، بودگاه، محل وقوع، بودجا، منطقه
(تئاتر) به صحنه آوری، صحنه پردازی (فیلم) کارگردانی پرگیر، محیط، دوروبر، صحنه سازی، کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر، محیط کلی [سینما] صحنه آرایی (واژه فرانسوی ) - صحنه پردازی (واژه فرانسوی ) - میز ...
تالار موسیقی، اطاق ساز ورقص، سالن موسیقی [سینما] محل نمایشهای خاص